۱۹ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۹ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۰۷۲۰۱
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۳ - ۰۴-۰۸-۱۴۰۴
کد ۱۱۰۷۲۰۱
انتشار: ۰۰:۰۳ - ۰۴-۰۸-۱۴۰۴

قصه‌های نان و نمک(49)/ یک عکس ساده که نجاتت می‌دهد!

قصه‌های نان و نمک(49)/ یک عکس ساده که نجاتت می‌دهد!
برای سخنرانی و برگزاری یک کارگاه در مشهد...

عصر ایران ؛ احسان محمدی - برای سخنرانی و برگزاری یک کارگاه در مشهد، خودم را رساندم فرودگاه مهرآباد. ماشین را در پارکینگ ترمینال یک پارک کردم. ساختمانی قدیمی، خسته و دودگرفته.

مردی توی پارکینگ سرگردان بود، خسته، با چند چمدان. از سر چرخاندنش معلوم بود که دارد دنبال ماشینش می‌گردد. چند بار ریموتی که دستش بود را زد اما بی‌فایده بود.

به عادت همیشه، از ستونی که پیش ماشین است عکس گرفتم تا برای دخترم بفرستم. 
گفت: – آقا، شما کار درستی می‌کنید!
به‌واسطه‌ی سال‌ها سفر و مأموریت – و البته یک‌بار گم‌کردن ماشینم در پارکینگ – یاد گرفته‌ام این کار را بکنم، به دو دلیل: یکی اینکه وقتی خسته و گیج از هواپیما پیاده می‌شوم یا حتی در یک مال یا پارکینگ بزرگ، دنبال ماشین نگردم و دیگری اینکه حادثه خبر نمی‌کند. 
گرچه حالا با یک استعلام پلیس می‌شود صاحب ماشین را پیدا کرد، ولی اگر اتفاقی در پرواز افتاد، حداقل خانواده بداند ماشین کجاست!
وقت دارم و با مرد حرف می‌زنم. اولین‌بارش است که ماشین آورده پارکینگ و در پیچ‌وخم‌های طبقات، شمال و جنوب را گم کرده. ده دقیقه‌ای گشتیم و بالاخره ماشین را پیدا کرد، حالش شبیه یعقوبِ یوسف‌یافته بود!
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha