۲۴ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۴ آبان ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۳۶۹۲۶
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۴ - ۱۹-۰۲-۱۳۹۶
کد ۵۳۶۹۲۶
انتشار: ۱۵:۰۴ - ۱۹-۰۲-۱۳۹۶

در قبال نگاه مان هم مسئولیم

ملیت پسر برایم اهمیت نداشت. حتی اگر پسر مهمان ما نبود هم از آن کلام تند آزار می دیدم. لبخند پسر آرامم کرد. در چشم هایش محترم آمدم.
عصرایران؛ مژگان افروزی*: چند روز پیش برای خرید رفته بودم. هوا گرم بود و سر درد خفیفی داشتم که نمی خواستم شدیدتر شود برای همین وقتی وارد پارکینگ اولین پاساژ شدم که هوای خفه کننده ای داشت از نگهبان پارکینگ خواستم جای پارک دم دست تری بدهد.

پارک که کردم جوانی به شیشه زد و گفت: یه کم گوشه تر پارک کن. می خواست فضای پارک ماشین های کناری آزادتر باشد. نگاه کردم دیدم کاملا در حریم مشخص شده پارک کرده بودم و  از طرفی می خواستم هرچه زودتر از هوای خفه آنجا خلاص شوم. با لحن کمی پرخاشگرانه به پسر گفتم: ماشین رو خاموش نکردم، اجازه بدی حتما گوشه تر پارک می کنم. پسر تشکر کرد. ماشین را جا به جا کردم و از پارکینگ به سرعت بیرون رفتم.

منتظر آسانسور بودم. سرم را سمت پسر چرخاندم. بغض کردم. ماندنم جایز نبود. اگر می ماندم سردردم شدت یافته و تا چند روز گرفتارم می کرد.

کارم را که انجام دادم به پارکینگ برگشتم. پسر روی صندلی نشسته بود و با گوشی اش بازی می کرد. کلافه از حرف خودم بودم که مثل اختاپوسی دور مغزم پیچیده بود. جوان نوزده - بیست ساله و افغان بود. به خودم می گفتم: این جوان از دست طالبان و داعش به ما پناه آورده و هر روز چند ساعت در طبقه منفی سه پارکینگ بدون هوا و نور مناسب کار می کند، به او ربط ندارد که سردرد کلافه ات کرده، ولی به تو ربط دارد که دل دیگران را نشکنی و توی ذوقشان نزنی٬ رسم میزبانی بلد نیستی انسان باش!

پیش پسر رفتم. سرم را پایین انداخته و گفتم: خیلی متاسفم که موقع پارک ماشین بداخلاقی کردم. پسر با چشمانی گشاد شده و دهان از تعجب وا مانده گفت: شما که چیزی نگفتی! حالم بدتر شد. فکر کردم دیگران در طول روز چه برخوردهایی با جوان می کنند که تندی کلام من به چشمش نیامده. از کیفم چند آبنبات در آورده و به پسر دادم. به هم لبخند زدیم و از پارکینگ خارج شدم.

ملیت پسر برایم اهمیت نداشت. حتی اگر پسر مهمان ما نبود هم از آن کلام تند آزار می دیدم. لبخند پسر آرامم کرد. در چشم هایش محترم آمدم. گفت: این روزها آدم ها به خاطر کارهای بدشان هم عذرخواهی نمی کنند شما که کاری نکردید ولی معذرت خواستید.

گاهی شاید بار اشتباه ما در قبال دیگران فقط یک نگاه باشد. در قبال حتی نگاهمان مسؤل باشیم.

از عذرخواهی بابت اشتباهاتمان نترسیم. عذر خواهی ما را بزرگ می کند. از تنبیه کردن خودمان نترسیم. گاهی تا به خودمان پس گردنی نزنیم ارزش سر برافراشته از آسودگی وجدان را درک نمی کنیم.

* روزنامه نگار
برچسب ها: عذرخواهی ، افغان ، پارگینگ
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha
چرا تهران و ایران به نقطه صفر آبی رسیدند؟ بررسی بحران از سدها تا لوله‌های فرسوده اعترافات یک لاک‌پشت ایرانی در کانادا (11): مدرسه‌‌های بی‌مرز و بی‌دیوار افزایش ۲۴درصدی بلیت هواپیما در ایران؛ علت این گرانی چیست ؟ حضور «فرهاد آئیش و حسین پاکدل» در شب بزرگداشت «علیرضا کوشک جلالی»‌ (عکس) جزئیات قانون جدید بازنشستگی ؛ سن بازنشستگی مادران کاهش یافت اطلاعاتی که سه قایق افشا کردند(+عکس) حضور «میترا رفیع» با لباس تیره در پشت صحنه نمایش «شب امتحان» (عکس) خبر خوش دولت درباره پرداخت رفاهیات و اضافه کار کارمندان موشک جدید تاریخ‌ساز شد / «نیو گلن» چیست؟ اخراج استاد دانشگاه آمریکا به خاطر مواضع ضداسرائیلی هزینه هر متر مکعب شیرین‌سازی و انتقال آب به فلات مرکزی ۳۰۰هزار تومان سه عامل کلیدی سقوط بورس چه بود ؟ تولد ۴۸ سالگی «شبنم قلی‌خانی» در محل کارش در دبی؛ بازیگر با بلیزر آبی درخشید (عکس) بررسی جمعیت جهان تا دسامبر ۲۰۲۴ بر اساس سهم هر نسل (+ اینفوگرافی) بازچرخانی آب و برق خورشیدی در پروژه مسکونی نیروی انتظامی