.png "عصر ایران")
۲۷ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۵
پاسخ پروفسور شهشهانی، استاد مریم میرزاخانی به پرسش کاربر که ریاضیات به چه دردی می‌خورد؟ (فیلم) عكس روي داشبورد، يهويي...
سروش صحت / اعتماد
راننده عكسي را روي داشبورد تاكسي‌اش گذاشته بود، مرد و زن جواني كه يك دختربچه و يك پسربچه جلوي پاي‌شان ايستاده بودند. در عكس همه لبخند مي‌زدند. عكس قديمي و رنگ و رورفته بود و معلوم بود كه مال ٢٠ يا ٣٠ سال قبل است.
از راننده پرسيدم: «خودتونيد؟» راننده گفت: «بله.» گفتم: «خيلي خوبه.» راننده گفت: «زنم ١٠ سال پيش رفت و منو تنها گذاشت.» گفتم: «خدا رحمتشون كنه.» بعد براي اينكه چيزي گفته باشم، گفتم: «ولي بچه‌ها حسابي بزرگ شدن.» راننده گفت: «بله.» گفتم: «پسرتون چي كار مي‌كنن؟» راننده گفت: «جنوبه، زياد از خودش خبري نميده.» لحن صداي راننده پر از غم بود. گفتم: «دخترتون اينجان؟»
راننده گفت: «نه... خارجه... گاهي زنگ مي‌زنه، قيافه‌اش داره يادم ميره... فقط گاهي صداش هست.» به عكس نگاه كردم. راننده گفت: «نمي‌دونم چرا اين عكس را گذاشتم اينجا... وقتي هيچ كدومشون ديگه نيستن.» بعد عكس را برداشت و از پنجره بيرون انداخت. گفتم: «اِ... چرا اينجوري كردين؟»
راننده گفت: «براي اينكه رفتن، نيستن... براي اينكه تموم شد...» به راننده نگاه كردم ولي... راننده هم نبود. ترسيدم. داد زدم: «كجا رفتيد؟» دقيق‌تر نگاه كردم. تاكسي هم نبود. فرياد كشيدم: «كجايين؟ چي شده؟» صداي خودم را شنيدم ولي خودم هم نبودم. خواستم دوباره داد بزنم ولي اين بار ديگر صدايم هم... پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
تماشاخانه
راننده عكسي را روي داشبورد تاكسي‌اش گذاشته بود، مرد و زن جواني كه يك دختربچه و يك پسربچه جلوي پاي‌شان ايستاده بودند. در عكس همه لبخند مي‌زدند. عكس قديمي و رنگ و رورفته بود و معلوم بود كه مال ٢٠ يا ٣٠ سال قبل است.
از راننده پرسيدم: «خودتونيد؟» راننده گفت: «بله.» گفتم: «خيلي خوبه.» راننده گفت: «زنم ١٠ سال پيش رفت و منو تنها گذاشت.» گفتم: «خدا رحمتشون كنه.» بعد براي اينكه چيزي گفته باشم، گفتم: «ولي بچه‌ها حسابي بزرگ شدن.» راننده گفت: «بله.» گفتم: «پسرتون چي كار مي‌كنن؟» راننده گفت: «جنوبه، زياد از خودش خبري نميده.» لحن صداي راننده پر از غم بود. گفتم: «دخترتون اينجان؟»
راننده گفت: «نه... خارجه... گاهي زنگ مي‌زنه، قيافه‌اش داره يادم ميره... فقط گاهي صداش هست.» به عكس نگاه كردم. راننده گفت: «نمي‌دونم چرا اين عكس را گذاشتم اينجا... وقتي هيچ كدومشون ديگه نيستن.» بعد عكس را برداشت و از پنجره بيرون انداخت. گفتم: «اِ... چرا اينجوري كردين؟»
راننده گفت: «براي اينكه رفتن، نيستن... براي اينكه تموم شد...» به راننده نگاه كردم ولي... راننده هم نبود. ترسيدم. داد زدم: «كجا رفتيد؟» دقيق‌تر نگاه كردم. تاكسي هم نبود. فرياد كشيدم: «كجايين؟ چي شده؟» صداي خودم را شنيدم ولي خودم هم نبودم. خواستم دوباره داد بزنم ولي اين بار ديگر صدايم هم...
لینک کوتاه: کپی لینک
بازگشت به کنکور قدیم، وعده‌های تغییرات علمی تنها روی کاغذ ماند یادداشت کیهان: ریاست جمهوری در ایران به اندازه کافی از اختیارات لازم برخوردار است / اوضاع در پایان ریاست‌جمهوری خاتمی وخیم بود بیانیه سنتکام درباره توقیف نفتکش تالارا: سیاست‌های ایران، آزادی دریانوردی را تضعیف می‌کند در هر دقیقه چند هواپیما می‌توانند از یک ناو هواپیمابر پرواز کنند؟ این نیسان روگ یک میتسوبیشی است! (+تصاویر) حمله کیهان به بهزاد نبوی و مطبوعات اصلاحات : هرگونه مذاکره با آمریکا چیزی جز نمایش و فریب نیست ترامپ میزبان بن سلمان در کاخ سفید؛ از پیمان دفاعی دوجانبه تا فروش جنگنده اف-35 به عربستان تصویری از ثریا اسفندیاری بختیاری روی جلد مجله پیکچر پست؛ سال ۱۳۳۲ جهان در آستانه دوره‌ای که تاریخ مثل آن را ندیده است سوخت موشک از چین به بندرعباس رسید فرمول طلایی «وارن بافت» برای زندگی بدون پشیمانی منابع آلاینده تهدیدکننده مرجان‌های جنوب کشور روایت زندگی امیرکبیر در قالب بازی/ دارالفنون میزبان «قهرمانان ایران» شد ادعای چین: تراشه کوانتومی ۱۰۰۰ برابر سریع‌تر از انویدیا ساختیم ! سقوط آزاد بیت‌کوین؛ بازار کریپتو در شوک!