۲۲ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۲ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۵۱۸۲۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۸ - ۱۵-۱۰-۱۳۸۹
کد ۱۵۱۸۲۸
انتشار: ۰۹:۳۸ - ۱۵-۱۰-۱۳۸۹

آخرین مصاحبه با قاتل میدان کاج پیش از اعدام

چرا اجازه ندادی مردم به یزدان کمک کنند؟ یعقوب به فکر فرو می رود و می گوید: دچار جنون آنی شده بودم، یادم نمی آید به مردم چه می گفتم و یا اینکه به جنازه یزدان لگد زدم هم یادم نمی آید.

یعقوبعلی جعفری که آبان امسال در حوالی میدان کاج سعادت آباد فردی را در مقابل چشم مردم با ضربات متعدد چاقو به طرز فجیعی به قتل رسانده بود ساعاتی قبل از اعدام با واحد مرکزی خبر مصاحبه کرد. 
 
به گزارش واحد مرکزی خبر، قاتل میدان کاج خود را اینگونه معرفی می کند: یعقوبعلی جعفری با اسم مستعار مهدی، 31 ساله متولد تفرش، تحصیلات سیکل، از شش هفت سال گذشته تا کنون بنگاه مسکن داشتم.

یعقوب که در تاریخ ششم آبان امسال در حوالی میدان کاج سعادت آباد فردی به نام یزدان را در مقابل چشم مردم با ضربات متعدد چاقو به طرز فجیعی به قتل رسانده است امروز در مصاحبه اختصاصی با خبرنگار واحد مرکزی خبر گفت: عشق بازیگری داشتم اما نمی دانم چرا بازیگر نشدم ، فیلم های جنایی و پلیسی را دوست داشتم.

قاتل میدان کاج که در آخرین ساعات زندگی خود تقریبا خونسرد روبروی ما نشسته است، درباره نحوه آشنایی با کیمیا یکی از عوامل مطرح در حادثه قتل خیابان یکم سعادت آباد می گوید: بالاتراز میدان کاج در مسکنی شاغل بودم که صاحب مسکن طبقه پایین آن را به کیمیا اجاره داده بود.

وی کیمیا را زنی می داند که به واسطه روابط عمومی قوی خوب قرارداد می بست و خوب پول در می آورد.

یعقوب و چگونگی آشنایی با کیمیا: بچه دختر عمویم در پی کار بود که او را به کیمیا معرفی کردم و به واسطه آن روابطم با کیمیا بیشتر شد و چندین مرتبه نزد او رفتم، کیمیا از برخورد و تیپ، قیافه من خوشش آمد. عاقبت بعد از چند روز به خانه من رفتیم. کیمیا در راه پیشنهاد کرد برایم ماشین بخرد که گفتم ماشین دارم و رابطه ام با او بیشتر شد؛ مدتی بعد خانه خودم را تخلیه کردم و در خانه کیمیا که خواهرکوچکی هم داشت بدون ازدواج شرعی شروع به زندگی کردم.

یعقوب می گوید: فکر می کردم مطلقه است اما بعد از یکسال فهمیدم او از شوهرش طلاق نگرفته است.

از او می پرسیم چرا با این وضع ارتباطت را با او ادامه دادی؟ جواب می دهد: دوستش داشتم.

یعقوب به گفته خود به خاطر اختلافات مالی و ضرب و شتم کیمیا حدود شش ماه زندانی شده است اما در زندان هم با او ارتباط تلفنی داشته است.

تنفر از یزدان از کجا در ذهن یعقوب کلید خورد؟ یعقوب می گوید: دو سه هفته آخر زندانم کیمیا از مزاحمت های یک نفر به نام یزدان برایم گفت همان موقع خیلی عصبانی شدم.

قاتل محکوم به قصاص بعد از زندان به واسطه تحریک کیمیا به یزدان زنگ می زند تا بگفته خودش او را از رابطه با کیمیا منصرف کند اما رقیب عشقی اش نمی پذیرد.

یعقوب که جزئیات روز جنایت را به خوبی بیاد دارد در تشریح آن ماجرای خونین می گوید: صبح روز حادثه آمدم تا با یزدان که او را هنوز ندیده بودم، حرف بزنم البته همراه خودم یک چاقو هم برای دفاع برداشته بودم، وقتی با یزدان مواجه شدم و او را با اسم صدا زدم اما او بلافاصله اسپری به صورتم پاشید و لگدی هم به من زد.

زمانی که آمد فرار کند با کارد او را زدم این زمان خشم و نفرت و جنون مرا گرفته بود؛ کارم از روی ناراحتی شدید بود، نمی خواستم او را بکشم.

از یعقوب می پرسم: می گویند هجده ضربه چاقو به یزدان زدی، چرا؟ گفت: فقط چهار پنج ضربه به او زدم، خون جلوی چشمم را گرفته بود و هیچ کس را نمی دیدم.

یعقوب ناگهان یاد یک عادت همیشگی می افتد: حوادث روزنامه ها را زیاد می خواندم البته می خواستم تا اینگونه مسائل برایم تجربه شود.

- چرا اجازه ندادی مردم به یزدان کمک کنند؟ یعقوب به فکر فرو می رود و می گوید: دچار جنون آنی شده بودم، یادم نمی آید به مردم چه می گفتم و یا اینکه به جنازه یزدان لگد زدم هم یادم نمی آید.

یعقوب روز حادثه پس از از پای در آوردن یزدان پیراهن خود را درمی آورد؛ می پرسیم به چه فکری بودی؟ می گوید: می خواستم خودم را هم بزنم اما ترسیدم. با حیرت می پرسیم پس چرا یزدان را بی مهابا چاقو می زدی. در مقابل حیرت بیشتر ما می گوید: نمی ترسیدم، از او نفرت داشتم.

یعقوب تا هنگام بازداشت و حضور درکلانتری و آگاهی باور نمی کند که کسی را به قتل رسانده؛ به قیافه اش خیره می شوم چیزی مصرف می کردی؟ پاسخ می دهد: شیشه می کشیدم، قبلا هم مشروب می خوردم اما دو سالی بود که دست برداشته بودم.

یک سوال ذهنم را مشغول کرده یعقوب می داند که اعدامی است. قاتل میدان کاج می گوید: از حکمم خبر دارم، اعدام است زمانش هم فردا در ملاء عام؛ باید تقاص پس بدهم اگربگویم نمی ترسم، دروغ است.

از یعقوب می پرسم به لحظه اعدام وطناب دار فکر کرده ای؟ جواب می دهد: فرصت نشده که فکر کنم که پای چوبه دار چه احساسی دارم.

یعقوب ازخانواده مقتول طلب عفو و بخشش می کند اما دریک فکرعجیب است: ای کاش کیمیا را به جای یزدان می کشتم؛ او مرا به پای چوبه دار کشید.

و آخرین حرف یعقوب که با حسرت تما م بیان می شود: پدرم بعد از ارتباط من با کیمیا چنین روزی را برایم پیش بینی می کرد.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
برچسب ها: میدان کاج ، اعدام
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha
گروه هفت: از ایران می خواهیم با حمایت تروئیکای اروپایی وارد گفت‌وگوی مستقیم با آمریکا شود / تهران امکان بازرسی از تمامی تأسیسات و مواد هسته‌ای را برای آژانس فراهم کند واکنش ترامپ به ماجرای پرونده‌ اپستین: دموکرات ها این اتهام را مطرح کنند تا توجه‌ها از عملکرد فاجعه‌بارشان در ماجرای تعطیلی دولت منحرف شود کاخ سفید: روایت دموکرات‌ها درباره اپستین جعلی و برای بدنام کردن ترامپ است برای جهان بدون کاکائو و توت فرنگی آماده شوید/ ۵ ماده غذایی در خطر انقراض هم میهن: وارد تله رکورد تورمی شده ایم / هم رشد مثبت نداریم، هم تورم خیلی بالاست تندروها و شادی پرتناقض از پیروزی ممدانی کیهان: بی حجابی پروژه غرب است؛ اگر سنگر حجاب فرو بریزد، سایر عرصه‌های فرهنگی و ارزشی هم فرو می‌ریزد بیانیه انجمن صنفی روزنامه‌نگاران تهران در پی درگذشت فواد شمس: روزنامه‌نگاران بیش از هر قشر دیگری در معرض سموم ناامیدی هستند مستر بین + شاسی بلند تلوراید ۲۰۲۷ ؛ عکس پربازدید فضای مجازی سفر غیر رسمی رئیس قوه قضائیه به قم روزنامه جمهوری اسلامی: رسانه هایی که به دولت نمره رفوزگی دادند از اقلیت خاصی خط می‌گیرند قبرستانی که میزبان یک شاهکار بروتالیسم است! (+تصاویر) رابطه سن و جنس با «رسوب کلسیم» در شریان کاروتید قلبی با اختلافات، ناامیدی و سیاست‌های تکراری؛ ریشه اتحاد ملی را می سوزانید ترامپ به تعطیلی دولت آمریکا پایان داد