روزی که رضاخان قصد کشتن محمدرضا پهلوی را داشت

عصرایران- در ۸ شهریور سال ۱۳۲۰، ایران توسط نیروهای انگلیس و شوروی به سه بخش تقسیم شد. بخش شمالی در قلمرو روس‌ها بود. بخش جنوبی که منطقه نفتی ایران را نیز شامل می‌شد زیر قدرت نیروهای انگلیس درآمد. تنها منطقه میانی ایران یعنی تهران و اطراف آن برای ایران باقی‌ماند.
در همین روز شورای عالی نظام دستور مرخصی سربازان وظیفه را تصویب کرد و به اجرا گذاشت و در واقع پادگان های ارتش خالی و ارتش منحل شد.

 
در فردای آن روز یعنی ۹ شهریور، رضاخان همه فرماندهان و مقامات امضاکنندهٔ طرح مرخصی سربازان وظیفه را - که در عمل به انحلال ارتش انجامیده بود - به کاخ سعدآباد احضار کرد.

رضاخان که متوجه شده بود تصمیم مرخص کردن سربازها به پیشنهاد سرلشکر احمد نخجوان( کفیل وزارت جنگ) و سرتیپ علی ریاضی ( رییس رکن دوم ارتش) به امضای ولیعهد محمدرضا پهلوی هم رسیده قصد کشتن هر سه این ها را داشت. در اتاقی در کاخ سبز مجموعه سعدآباد در حضور کریم آقا بوذرجمهری فرمانده لشکر اول تهران این سه تن را به حضور می پذیرد. وقتی آنها به حضورش می رسند رضا خان شروع به فریاد زدن می کند که « بیشرف ها هر سه تان را خواهم کشت.» و بلافاصله شمشیر خود را از غلاف بیرون می کشد ولی در این بین کریم آقا بوذرجمهری وساطت محمدرضا را می کند و می گوید« قربان چرا والاحضرت را بکشید، گزارش را این دو خائن نوشتند»

رضاخان هم با پشت شمشیرش به پشت کله نخجوان و ریاضی می زند و از فرط عصبانیت درجه های آنها را از روی لباسشان می کند و بعد فریاد می زند:« اسلحه موزر مرا کریم آقا بیاور» اما او دست دست می کند و با اصرار و ابرام رضاخان را از این کار برحذر می دارد. می گویند شدت عصبانیت رضاخان به حدی بوده است که در این تحکم و کتک کاری حتی نشان شیر و خورشید از روی لباس خودش هم کنده شده بود. از آن روز نخجوان و ریاضی به زندان افتادند که در ۲۵ شهریور با اعلام استعفای رسمی رضاخان از سلطنت، آنها هم از زندان آزاد شدند.

آیا اینشتین در مورد قوانین کیهان به ما اشتباه گفته است؟

بیشتر بخوانید:

چگونه دو دختر آسوری راز تیمورتاش را برای رضاخان برملا کردند

روزی که محمدرضا پهلوی توسط رضاخان در دانشکده افسری توبیخ شد

تماشاخانه

سوزاندن گازهای سمی و مردمی که نمی‌توانند درست نفس بکشند / چه کسی می‌تواند اسید سولفوریک را تنفس کند؟ انتظار زیادی که از مردم غیزانیه دارند! (فیلم)

هوشنگ مرادی کرمانی: من ظرف شش هفت سال تمام سرپرست‌هام رو از دست دادم (فیلم)

فیلم های دیگر