۲۰ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۴ - ۰۰:۳۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۶۷۸۷۰
تاریخ انتشار: ۱۸:۱۲ - ۰۷-۰۴-۱۴۰۴
کد ۱۰۶۷۸۷۰
انتشار: ۱۸:۱۲ - ۰۷-۰۴-۱۴۰۴
باب دوم حکایت سی و چهارم

با سعدی در گلستان : زاهد که درم گرفت و دینار / زاهدتر از او یکی به دست آر (+صدا)

با سعدی در گلستان : زاهد که درم گرفت و دینار / زاهدتر از او یکی به دست آر (+صدا)
مطابقِ این سخن، پادشاهی را مُهِمّی پیش آمد. گفت: اگر این حالت به مرادِ من بر آید، چندین دِرَم دهم زاهدان را. چون حاجتش برآمد و تشویشِ خاطرش برفت، وفایِ نذرش به وجودِ شرطْ لازم آمد.
این حکایت را با خوانش مهرداد خدیر این‌جا بشنوید
عصر ایران ــ مطابقِ این سخن، پادشاهی را مُهِمّی پیش آمد. گفت: اگر این حالت به مرادِ من بر آید، چندین دِرَم دهم زاهدان را. چون حاجتش برآمد و تشویشِ خاطرش برفت، وفایِ نذرش به وجودِ شرطْ لازم آمد. یکی را از بندگان خاصّ کیسهٔ دِرم داد تا صرف کند بر زاهدان.
 
گویند غلامی عاقلِ هشیار بود. همه روز بگردید و شبانگه باز آمد و درم‌ها بوسه داد و پیش ملِک بنهاد و گفت: زاهدان را چندان که گردیدم، نیافتم! گفت: این چه حکایت است؟! آنچه من دانم در این مُلک چهارصد زاهد است.
 
گفت: ای خداوندِ جهان! آن که زاهد است نمی‌ستاند و آن که می‌ستاند زاهد نیست. ملِک بخندید و ندیمان را گفت: چندان که مرا در حقِّ خداپرستان ارادت است و اقرار، مر این شوخ‌دیده را عداوت است و انکار و حق به جانب اوست!
 
زاهد که درم گرفت و دینار
زاهدتر از او یکی به دست آر

 

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha