۲۲ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۲ آبان ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۶۲۱۷۱
تاریخ انتشار: ۰۷:۲۷ - ۰۱-۰۳-۱۴۰۴
کد ۱۰۶۲۱۷۱
انتشار: ۰۷:۲۷ - ۰۱-۰۳-۱۴۰۴

خاطره‌ تلخ صنعتگر ایرانی از قبل و بعد شهادت امیرکبیر

خاطره‌ تلخ صنعتگر ایرانی از قبل و بعد شهادت امیرکبیر
سال‌ها پس از سقوط امیرکبیر جمعی در باغ چهل‌ستون اصفهان نشسته بودند، سائلی آمد و پس از آنکه از هر یک چیزی گرفت، اجازه خواست که سرگذشت خود را نقل کند.

امیر، سماوری را که تازه از خارج آورده بودند نشان داد و پرسید: می‌توانی چنین سماوری بسازی؟

به گزارش باشگاه خبرناگاران جوان، سال‌ها پس از سقوط امیرکبیر جمعی در باغ چهل‌ستون اصفهان نشسته بودند، سائلی آمد و پس از آنکه از هر یک چیزی گرفت، اجازه خواست که سرگذشت خود را نقل کند.

پس از کسب اجازه، چنین گفت: چندین سال قبل، فرماندار اصفهان جمعی از استادان دواتگر را احضار کرد و گفت: بهترین استاد را از میان خودتان انتخاب کنید. تمام استادان بالاتفاق من را انتخاب کردند. فرماندار به من گفت: امیرکبیر شما را از تهران خواسته. مخارج سفر مرا داد و من با عجله خود را به تهران رساندم و به حضور امیرکبیر رفتم. امیر، سماوری را که تازه از خارج آورده بودند به من نشان داد و پرسید: می‌توانی چنین سماوری بسازی؟
پس از اندکی فکر جواب دادم: آری!
گفت: این سماور را بردار ببر و از روی آن سماوری بساز و بیاور.

رفتم مثل همان سماور را در یکی از دکان‌های سماورسازی که معرفی کرده بود، ساختم و به خدمت امیرکبیر آوردم. کار من را پسندید و سؤال کرد: این سماور چند از کار درآمده است؟
جواب دادم: روی‌هم‌رفته ۱۵ ریال.

امیر با قیافه‌ای خوشحال و متبسم، به منشی خود دستور داد که امتیاز انحصاری ساختن آن نوع سماور را به مدت ۱۶ سال به نام من صادر کند و قیمت هر سماور را ۲۵ ریال معلوم کرد و به من فرمود: برگرد به اصفهان؛ به حاکم اصفهان دستور می‌دهم وسایل کار شما را فراهم کند. به محض اینکه به اصفهان رسیدم حاکم شهر مرا خواست و گفت: برو کارگاهت را مرتب کن، هر چه مخارج آن بشود از خزانه دولت به تو می‌دهم. من رفتم و کارگاه را کاملاً مرتب کردم و تمام مخارج آن ۲۰۰ تومان شد.

بدبختانه هنوز کاملاً مشغول نشده بودم که یک نفر فراش حکومتی مثل اجل معلق حاضر شد و من را مانند دزدان نزد حاکم برد؛ حاکم با ارعاب و تهدید به من گفت: امیرکبیر را در تهران گرفته‌اند و آن پول را که به تو داده‌اند مال دولت است؛ آن را پس بده. آن پول را من خرج کارگاه کرده بودم، مجبور شدم تمام اسباب زندگیم را فروختم و بالاخره ۳۰ تومان کسر آوردم و نتوانستم تهیه کنم، به خاطر همان ۳۰ تومان مرا به بازار آوردند و در انظار مردم، آنقدر چوب زدند تا بدنم ناقص شد و بینایی چشم خود را تقریباً از دست دادم و به‌کلی از کار عاجز شدم.

برچسب ها: سماور ، امیرکبیر ، صنعتگر
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha
گزارش آسوشیتدپرس از موتورسواری زنان در ایران (+عکس): نشانه تغییرات اجتماعی / استقبال مردم / خاطره خوب دختر 38 ساله از پلیس دیدنی های امروز؛ از شفق قطبی تا بزرگ ترین همنوازی نی انبان جهان فخرفروشی با کاپشن‌های تقلبی در کره شمالی؛ قیمت یک کاپشن معادل ۷۵۰ کیلو برنج!  بمب ساعتی در سوریه؛ چرا بریتانیا از بازگرداندن ۴۰ کودک داعشی سر باز می‌زند؟ وصال روحانی درگذشت هشدار وزیر خارجه آمریکا: دمشق سقوط کند، سوریه زمین بازی ایران می‌شود طلای جهانی عقب نشست تلاش استاندار مازندران برای گسترش همکاری‌های اقتصادی با کشورهای حاشیه خزر آژانس بین‌المللی انرژی: پایان عصر سوخت‌های فسیلی قطعی است نفت ایران ارزان‌تر شد ؛ افت ۵ دلاری قیمت و کاهش تولید در اکتبر لاوروف: اروپا آشکارا برای یک جنگ بزرگ جدید علیه روسیه آماده می‌شود قائم‌پناه: پزشکیان قادر به رفع فیلترینگ نیست قیمت گوشت قرمز امروز ۲۲ آبان ۱۴۰۴ هواشناسی: موج جدی بارش‌های پاییزی از روز شنبه وارد کشور می شود سردار فدوی: همه عالم در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه پای کار آمدند اما شکست خوردند