۲۳ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۳ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۱۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۸۹۹۵۷
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۶ - ۱۶-۰۱-۱۳۹۴
کد ۳۸۹۹۵۷
انتشار: ۱۲:۲۶ - ۱۶-۰۱-۱۳۹۴

سرنوشت تلخ دختر جوان در آستانه ازدواج اجباری

سرش را پایین انداخته بود و حرف نمی‌زد. آن شب با صدای نفس‌های مینا از خواب پریدم. گفتم چرا مسخره بازی در می‌آوری؟ او تکان نمی‌خورد. جلوتر رفتم، دیدم بیهوش شده و جوابم را نمی‌دهد. موضوع را به پدر و مادرم اطلاع دادم.
فشارهای روحی و روانی ناشی از احساس تنهایی دختر جوان را در آستانه ازدواج اجباری به یک قدمی مرگ کشاند.

به گزارش ایران، «مریم» دختر 24 ساله‌ای است که چند روز پیش از خانه فرار کرده و پس از سردرگمی و پشیمانی از این اقدام اشتباه، خود را به پلیس معرفی کرده است.

این دختر در برابر خبرنگار شوک سفره دلش را باز کرد و در بیان علت فرار خود از خانه گفت: چون خودم را در مشکل خواهرم مقصر می‌دانستم کلافه شده بودم و از خانه فرار کردم. دو شب خانه یکی از دوستانم بودم. ادعا کردم مادر و پدرم به مسافرت رفته‌اند. به من اعتماد داشتند و مشکلی پیش نیامد اما دیگر نمی‌توانستم آنجا بمانم. نزدیک ظهر بود که خداحافظی کردم و تا سر شب آواره و سرگردان شده بودم. نمی‌دانستم کجا بروم و چه کار کنم. از طرفی می‌ترسیدم به خانه برگردم. بهترین کاری که به نظرم رسید این بود که خودم را به پلیس معرفی کنم.

مریم اظهار داشت: چندی پیش برای خواهرم خواستگاری آمد. پدر و مادرم اصرار داشتند این ازدواج سر بگیرد. می‌گفتند خانواده  آن ها دست شان به دهان‌شان می‌رسد و می‌توانند گلیم بچه خود را از آب و گل بیرون بکشند.

اما «مینا» نظر دیگری داشت. او نمی‌توانست حرف دل خود را بگوید. خواهرم به پسر خاله‌ام علاقه‌مند بود و پدرم چون با شوهرخاله‌ام اختلاف قبلی داشت و خودش را یک سر و گردن از آنها بالا‌تر می‌دانست اجازه نمی‌داد یک کلمه درباره ازدواج مینا و پسر خاله اش حرفی در خانه رد و بدل شود.

البته پول و ثروت پدر جلال چشم‌های مادرم را نیز روی واقعیت‌های زندگی بسته بود. خواهرم در شرایط بسیار بدی قرار داشت، من هم گرفتار کارهای خودم بودم و به او توجهی نمی‌کردم. یک شب، ساعت 10 بود که مرا به داخل اتاق صدا زد. گریه می‌کرد و کمک می‌خواست. مسخره‌اش می‌کردم و حرف‌هایش را جدی نمی‌گرفتم. جلو آمد و چند بار از من پرسید به نظر تو پسری که با همکلاسی خودم دو سال دوست بوده و این طرف و آن طرف می‌رفتند می‌تواند شوهر لایقی برای من باشد؟ تو می‌گویی من چه کار کنم؟

نگاهش کردم و گفتم خیلی سخت می‌گیری دختر، برو و با همین بچه پولدار بی‌درد ازدواج کن و آینده خودت را... .

حالش اصلاً خوب نبود. پتو را روی سرش کشید و بی‌صدا گریه می‌کرد. من هم سرگرم تماشای تلویزیون شدم. چندبار از من خواست صدای تلویزیون را کم کنم. پتو را از روی سرش برداشتم و به او گفتم اصلاً تو لیاقت نداری که... .

سرش را پایین انداخته بود و حرف نمی‌زد. آن شب با صدای نفس‌های مینا از خواب پریدم. گفتم چرا مسخره بازی در می‌آوری؟ او تکان نمی‌خورد. جلوتر رفتم، دیدم بیهوش شده و جوابم را نمی‌دهد. موضوع را به پدر و مادرم اطلاع دادم.

بلافاصله مینا را به بیمارستان رساندیم. پزشکان اعلام کردند خواهر نازنینم به خاطر استرس و فشار شدید عصبی سکته کرده و... .

او از همان شب به کما رفته و با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند. من نمی‌توانستم خودم را ببخشم. برای همین ازخانه بیرون زدم. مینا دختر مظلوم و بی‌سر و صدایی بود. همیشه می‌گفت دوست دارم با یک آدم ساده و باایمان ازدواج کنم و... .

ما می‌توانستیم با یک مشاوره پیش از ازدواج او را در انتخاب شریک زندگی‌اش کمک کنیم. می‌توانستیم با هم دوست واقعی باشیم، در کنارش باشیم، دلم برای مینا تنگ شده، برای خنده‌هایش، برای نگاهش و برای مهربانی‌اش، اما...
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha
کشف ۴۵ دستگاه استخراج رمز ارز در قم جاده قزوین - الموت با دو روح متفاوت: از مسیر امن تا شبح مرگ! (+گزارش تصویری) تصادف در جاده مشهد - سرخس/ ۲ کشته و ۱۶ مصدوم سید حسن خمینی به احمدی نژاد تسلیت گفت گفتگوی تلفنی پزشکیان با نخست‌وزیر عراق ادعای رویترز: نیروهای ایرانی یک نفت‌کش را متوقف کرده و به سمت ایران هدایت کردند فرشته حسن‌زاده در فینال موی‌تای نقره‌ای شد زهرا اکبری به نقره موی‌تای رسید ماجرای ناپدیدشدن یک روزنامه‌نگار منتقد رضاشاه نتانیاهو: این ادعا که آمریکا نگذاشت کار حکومت ایران را تمام کنیم صحت ندارد/ سرنگونی حکومت ایران، هرگز بخشی از اهداف اسرائیل نبوده معماری بی نظیر دوران شوروی که شهرت جهانی دارد(+تصاویر) کاخ اداری ساتو ماره؛ نماد معماری بروتالیسم سوسیالیستی رومانی (+عکس) نساجی ۱ - ۰ مس سونگون/ استمرار شکست‌ناپذیری و صدرنشینی کمالوند و یاران روایت جالب حمید علیدوستی از شکست دادن استقلال ناصر حجازی/ «نزدیک بود کیسه بوکس استقلال بشویم» بلوک گرد؛ نماد شهری بتنی دوران کمونیستی رومانی (+عکس)